«اقدام حاميان موسوي در اينترنت براي تبديل وي به چهره اصلي در نظرسنجي مجله تايم، بكارگيري ماهيچه به جاي مغز بود و كم از پروژه شكست خورده اسب تروا نداشت».
سايت ضد انقلابي راديو زمانه با درج اين تحليل نوشت: حركتي كه در يك ماه گذشته براي بردن تصوير ميرحسين موسوي روي صفحه نخست مجله تايم از سوي برخي از فعالان سياسي در محيط مجازي و به خصوص در فيس بوك انجام شد، از آخرين طرح شكست خورده آن ها موسوم به اسب تروا چيزي كم نداشت. اين طرح نه عاقلانه بود، نه دموكراتيك، نه به صرفه و نه قابل اطمينان. بدتر از همه آن كه هيچ فضيلتي را نيز با خود در برنداشت. همه چيز از يك اشتباه ساده و پيش فرضي نادرست شروع شد؛ چند نفر از فعالان جنبش سبز پنداشتند كه از ميان «فهرست صدنفري ساليانه» هركس اول شود تصويرش به همان شيوه روي جلد تايم نقش خواهد بست. اين پيش فرض نادرست بود. آنها در تمام اين مدت هيچ گاه از خود نپرسيدند چگونه و با چه معياري مي توان ليدي گاگا را از حيث تأثيرگذاري بر زندگي مردم دنيا با ميرحسين موسوي مقايسه كرد؛ يا مثلاً شاهرخ خان با فيلم هاي هندي اي كه بازي مي كند و فعاليت هايش در ورزش كريكت، چگونه مي تواند از حيث تأثيرگذاري با يك برنده جايزه نوبل، همچون شيرين عبادي پهلو به پهلو مورد ارزيابي قرار بگيرد؟ آنها فقط و فقط يك فهرست دويست و چند نفره را ديدند و اعدادي كه نشانگر آراي كسب شده بود و جايي كه مي شد كليك كرد و رأي داد، اما چند سطر بالا و پايين تر را نديدند تا بخوانند و بدانند كه اين رأي گيري هيچ تأثيري در انتخاب فهرست نهايي ندارد و شخصيت هاي برگزيده سال، توسط هيئت سردبيري تايم و در چهار گروه «رهبران»، «قهرمانان»، «هنرمندان» و «متفكران» انتخاب مي شوند. حاميان موسوي پنداشتند كه هر كس بيشترين رأي را بياورد عنوان «تأثيرگذارترين فرد بر زندگي مردم دنيا در سال 2010» را از آن خود خواهد كرد. ناگفته پيداست كه نه ميرحسين و نه هيچ كدام از ديگر شخصيت ها نمي توانند زير بار سنگين و حتي غير ممكن اين عنوان قد راست كنند و پذيرش ضمني اين عنوان محال براي ميرحسين از سوي مشوقان، نشان از ميزان بالاي توهم و اعتماد به نفس كاذب در نزد آن هاست.
راديو زمانه با اشاره به بي اعتباري رأي گيري تايم و كليك هاي چند باره مي نويسد: فرض كنيد رئيس ثروتمند دولت امارات با بودجه اي اندك، يك صد كارگر باسواد و ارزان قيمت آسيايي را براي مدت يك ماه اجير مي كرد تا روزي هشت ساعت به او رأي دهند و نامش را به رده نخست جدول ببرند. در اين صورت آيا مي شد باز هم نتيجه نهايي را معتبر دانست و به آن باليد؟ با كمي تفاوت، دوستان سبز نيز چنين كردند. اين طرح، باز هم به فرض درست بودن فرضيه طراحانش، با كمترين ميزان تعقل گرايي همراه بود. در شرايطي كه نيروي جوان و فعال جنبش سبز در اين روزهاي فترت، ركود و سكون نيازمند تجديد قوا، آرايش مجدد انديشه ها، ايجاد طرح هاي تازه و در يك كلام نيازمند كار فكري است، جمعيت گسترده اي از اين نيرو، مغز را به كناري نهادند و به سراغ ماهيچه رفتند تا در يك روند كارگري و فيزيكي با چشم هاي خيره به صفحه كامپيوتر به تكرار مكرر رأي دهي اينترنتي بپردازند؛ روندي كه به طور طبيعي مي تواند به روزمرگي و خمودگي نيز بيانجامد.
نويسنده راديو زمانه در پايان اتفاق اخير را نشانه سردرگمي و درجا زدن محافل ضد انقلاب توصيف كرد.



